آخر شب است
اینستا را برای بار آخر باز می کنم
شعر جدید گذاشته
یک چیزی در وجودش است که شعرهایش را خاص میکند
حالی عجیب دارند هرکدام و هرکه بخواند به یک چیزی فکر میکند که نمیداند آن یک چیز چیست!
شعرش در مورد رفتن است
رفتن من حتما
خیلی ریز حتی اسمم را در شعرش آورده :)
تلخ بود و ناب
بدجور ناب وخالص شرح  داده بود فراق رو
کلی کلنجار با خودم رفتم که دایرکت ندهم و تعریف نکنم از شعرش
به یک لایک بسنده کردم
میدانستم که حالش خیلی بد است و منتظر نظر من است 
اما خب...
حتی با وجود اینکه قبلا گفته بودم شعرهای کانالش را توی تلگرام برایم نفرستد
به محض اینکه تو کانالش گذاشت توی خصوصیمم فرستاد
اینجا هم به استیکر تشویق بسنده کردم
و اصلا بهش نگفتم شعر را که گذاشت 
تا سحر 
پای شعرش 
زار زدم...
#تب_تلخ خواجه امیری را گذاشتم و تا سحر زار زدم...
من نگفتم بهش، شما هم بهش نگید