هوا خواه توام جانا و می دانم که میدانی...

دست و دل نوشته های یک دختر سربه هوا...

۲ مطلب در تیر ۱۳۹۶ ثبت شده است

وقت هایی که دلم میخواهد یک سندروم داون باشم

من فامیلم رو دوست دارم
هرچند با هم سر خیلی چیزها 180 درجه فرق داریم
اما یه چیزی منو ترسونده ازشون
کاش نمیدونستم سراغ دعا نویس و سرکتاب باز کن رفتن چه عواقب بدو خطرناکی داره
کاش منم نفهم می شدم
اما میدونم
و فهمیدم که نزدیک ترینام رفتن سراغشون
اینه که وقتی یادش می افتم تن و بدنم می لرزه
و با همه ی دوست داشتنم دلم میخواد دووووور شم ازین همه با خدا بودن الکی...
موافقین ۰ مخالفین ۰

سلاحه البکاء

همیشه فک می کردم چه پدیده ای باید رخ بده که از شدت بارش مژه ها سفید شن

خداروشکر شد یه روز صبحی که چشامون باز نشد و پای آینه که رسیدیم و دست کشیدیم به چشموم مژه ها کم کم رنگ اصلی مشکیشون پیدا شد

همین چند ساعت پیشم  چیز جدیدی کشف کردم

وقتی که داشتم چوته ام رو دست می کشیدم که زبری نمک های به جا مونده اش بره

و لبخند مضحکی نشست رو لبام


پرانتز باز

نه افسرده م نه ناامید

نه

فقط دست به گربه کردنم خیلی خوب است

چون بعد گریه هایم حالم ناجور خوب می شود

پرانتز بسته

موافقین ۰ مخالفین ۰